سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقام معظم رهبری، سال 1381 خطاب به جنبش دانشجویی: مسابقه رفاه میان مسئولان، بی‌اعتنایی به گسترش شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامه‌ریزان، ثروت‌های سربرآورده در دستانی که تا چندی پیش تهی بودند، هزینه کردن اموال عمومی و اقدام‌های بدون اولویت، و به طریق اولی در کارهای صرفاً تشریفاتی، میدان دادن به عناصری که زرنگی و پررویی آنان همه گلوگاه‌های اقتصادی را به روی آنان می‌گشاید، و خلاصه پدیده بسیار خطرناک انبوه شدن ثروت در دست کسانی که آمادگی دارند آن را هزینه کسب قدرت سیاسی کنند، و البته با تکیه بر آن قدرت سیاسی اضعاف آن‌چه را هزینه کرده‌اند گرد می‌آورند
مستندی قضایی - ناگفته ها

در 17 اردیبهشت در مقاله ای با اشاره به مسائل کلان و جزئی به برسی وضعیت قضا و قانون پرداختم و برای مثال به دو پرونده قضایی خودمان پرداختم و حال که یک ماه و اندی گذشته به ادامه شرح ماجرا می پردازم تا وضعیت تهوع آور قانون و قضا در مملکت ما بیشتر آشکار شود.

 ملکی را به آقایی به نام قباد امیری اجاره دادیم ایشان از همان اول در پرداخت اجاره بها بدقولی می کرد و دو ماه نمی آورد و سر ماه سوم نصف می آورد و به همین ترتیب . یک ماه مانده به مهلتش گفتیم باید تخلیه کنی و سر موعد مقرر تخلیه کن . سر موعد آمد و با کلی قسم و قرآن و گریه ( که البته برای ما این بازیهایش عادی شده بود) که من دیگر وام گرفته ام و آدم دیگری شده ام و سر وقت اجاره بها می دهم خلاصه از ایشان اصرار و از ما انکار دست آخر گفت با قرار داد جدید می نشینم اگه هم قبول نکنید من خالی نمی کنم هر کاری می خواهید انجام دهید ما هم گفتیم شاید واقعآ رویه اش عوض شده و البته به قانون هم اعتمادی نداشتیم .البته گمان نکنید که ما داریم به قشر محروم ظلم می کنیم یا از این مسائل .این ملک مستقل و 300 متر بود که 170 متر زیر بنا دارد و 250 هزار تومان و 2 میلیون رهن بود و این آقای امیری اگر دستش تنگ بود به راحتی می توانست خانه ای با متراژ کمتر با قیمت پایین تر بگیرد . خلاصه اینکه قرار شد ایشان 50 تومن اجاره و یک میلیون رهن را بالا ببرد و قرارداد جدید را امضا کند اما پول پیش را که نیاورد هیچی ، اجاره را هم دو، سه ماه یکی می آورد و طبعآ قرار دادی هم امضا نشد و ما هر چه اصرار که یا خالی کن یا به مواردی که گفتی متعهد باش و قولنامه را امضا کن قبول نمی کرد تا اینکه در اسفند ماه به شورای حل اختلاف شکایت کردیم طبق گفته مشاور حقوقی و طبق نظر صریح قانون این شورا باید ظرف یک هفته ملک را تخلیه می کرد اما از اول اسفند وقت برای 15 داد از 15 وقت برای 6 فروردین در 6 فروردین که قاضی نبود و 17 فروردین گفت فردا بیا حکم بدهم که سه ماه دیگر تخلیه کند و ما کلی آدم جور کردیم که به ایشان بگوید طبق قانون عمل کند خلاصه با کلی سفارش گفتند مبلغ رهن را به حساب دادگاه بریزید و باز ما کلی بحث و سر و شدا که آقای قاضی عادل آخر پس این همه اجاره نداده اند نباید از مبلغ رهن کم شود و با کلی جنگ اعصاب و تفهیم به این زبان نفهم ها بالاخره قبول کردند که مقداری از مبلغ رهن را کم کنیم و  حکم دادند که ظرف یک هفته باید خالی کند بعد یک هفته حکم را بردیم کلانتری و کلانتری رفت در خانه و گفت باید ظرف 72 ساعت خالی کند و گرنه به زور متوصل می شویم بعد 72 ساعت که ایشان اصلآ حتی محلی نه به قاضی نه به کلانتری گذاشت کلانتری گفت باید حکم را بدهید همان شورای حل اختلاف تا ظرف 72 ساعت بدهد قوه قهریه ( این قوه قهریه دیگه چه صیغه ای است بنده بی اطلاعم ) خلاصه 3-4 تا از این 72 ساعت ها گذشت تا بالاخره دو روز قبل از اجرای حکم نهایی یعنی  دیروز  16 اردیبهشت از طرف شورا تماس گرفته شد که بیایید اینجا صحبت کنیم که رفتیم شورای حل اختلاف.آقای جهانبخش عزیزی قاضی شعبه  گفت باید به مستاجر مهلت بدین تا تیر ماه خالی کند خود آقای امیری هم آمد کمی زد تو سرش که من دختر دارم و زنم را طلاق دادم و از ادا اطوارای همیشگی و ما هرچه به قاضی اصرار که آقا به این بازیها توجه نکن و این آقا کارشه و قانون را اجرا کن و اصلآ مگه شما حکم ندادی ظرف یک هفته مگر قانون نگفته ظرف یک هفته الان دو ماه و نیم می گذره و ایشان خیلی راحت گفتند مگر من حکم ندادم ؟ حالا زیرش یک خط می نویسم حکم باطل است . و هر چه گفتیم که قانون این را گفته و ایشان فرمودند شورای حل اختلاف برای این نیست که حتمآ آن قانون را رعایت کند ما باید میانجیگری کنیم و خونی که اتفاق نیافتاده که سخت می گیرین . البته ما برای قسمت خونی این دادگاه هم مورد داشتیم و می دانیم که خونی هم اتفاق می افتاد تفاوتی نداشت و عدالتی رعایت نمی شد .خلاصه بعد از کلی اصرار بنا بر این شد که تا 15 خرداد مهلت داده شود و ما هرچه اصرار کردیم این آقا اصلآ قصد تخلیه نداره مهلت برای چه؟ قضات محترم می فرمودند : شما 15 خرداد بیا کلید خانه را از ما بگیر و اصلآ کاری با مستاجر نداشته باش و ما را بشناس . در ضمن این حضرات عادل پول رهن را هم گرفتند و حالا بابت این یک ماه باز هم برای وصول مصیبت داریم .عجیب است که حکم برای وقتی می دهند که آن روز که هیچ تا 4 روز بعدش هم تعطیل است. مدت گذشت تا  19 خرداد که ادارات باز شد رفتیم شورای حل اختلاف روز یک شنبه بود و حاج آخوند قاضی ما هم یعنی همام آقای عزیزی ،طبق معمول غایب بود و ایشان فقط شنبه ها و یک شنبه ها می آمدند بنابر این می رفت تا هفته بعد . به یکی دیگر از قضات گفتیم شما که در جریان بودید و شما هم یکی از کسانی بودید که ریش گرو گذاشتید و گفتید روز پانزدهم کلید را از من بگیر این هم نوزدهم پس کو کلید؟ حالا حداقل دستور اجرای حکم را شما بدین که ببریم کلانتری .دستور صادر شد و دوشنبه بردیم کلانتری که جناب سرگرد نوروزی بفرمایید اجرا کنید دوباره گفتن باید دستور ورود به خانه بگیرین تا تقاضای نیروی ویژه کنیم . این دستور  هم گرفتیم و سه شنبه بردیم کلانتری، گفتن فردا  چهارشنبه بیایید و چهار شنبه رفتیم و با دو سرباز رفتیم که تخلیه کنیم به درب منزل که رسیدیم تازه جناب سرگرد می فرمایند اگر در باز نکنن باید دستور شکستن قفل را هم بگیرین و باید از دادگاه دستور شکستن قفل بگیرین . در زدیم خوشبختانه درب را ندانسته باز کردن و رفتیم تو حیاط و دخترشان آمد و گفت کسی خانه نیست . به سرگرد می گیم خوب بریم تو تخلیه کنید . می گه : خودش که نیست . بعد ما عصبی و کلافه که حضرت آقا مگر سه روزه با او تماس نمی گیرین؟ و تذکر می دین که برا تخلیه می رین، خوب اون آقا اصلا خودش را قایم کرده . مگر نگفتید که امروز برای تخلیه می ریم خوب باید منزل می بود .خلاصه باز هم با بحث و بحث و بحث .این قسمت تمام شد حالا گفتیم بریم داخل باز هم سرگرد گفتن : ما نمی شه بریم تو مسئولیت داره با یه دختر تنها . گفتیم باشه خواهرم را آوردیم که تنها به داخل نریم و زنی هم همراه باشه، در این بین یک برادر و خواهر دیگه هم از داخل خانه بیرون آمدن و خانه ای که هیچ کس نبود کم کم داشت پر می شد . چندی بعد مادر خانه هم از داخل خانه پیداش شد و شروع کرد به فحاشی به ما و خانواده با فحش های آنچنانی و نیروی محترم و مقتدر انتظامی فقط مثل چوب خشک نگاه می کرد . به سربازا و سرگرد می گیم آقا دیگه می بینی که همه هستن برو تخلیه کن می گن : ما مسئولیت قبول نمی کنیم ما پامون رو بذاریم داخل اینا می گن پاشنه کفشمون هم طلا بوده و گم شده . وای ی ی ی  خوب پس این چه اجرای حکمیه . مگه شما مسئول اجرای حکم نیستین .اصلآ طرف غلط کرده کفش پاشنه طلا گذاشته جلو دست ،مگه چندین بار تذکر داده نشده باید خانه خالی باشه و گرنه با قوه قهریه ( بخوانید کوفتیه ) وارد عمل می شین پس مسئولیت با خودشانه دیگه . در همین بحثا زنگ زدن پدر قباد امیری هم آمد با 3 تا از همسایه های پدره و دوباره تهدید و تقاضا، آقا دو روز مهلت بده ، من با ریش سفیدم قول می دم . ما هم دعوا که آقا تو تا حالا 100 بار قسم خوردی و قول شرف دادی و پسرت 100 بار تا حالا قسم ناموس خورده بازم قول!! رهگذر از همه جا بیخبر هم آمده تو و می گه آقا خوب چه می شه دو روز مهلت بدین و این همه مهلت قبل رو در نظر نمی گرفتن و هر تاریخی که بری با همین استدلال می گن برا دو روز این کارا رو می کنین ؟ یک سال دیگه هم می گن دو روز دیگه ، اگه بگی نه می گن نا مسلمانا برا 2 روز و این ماجرا همین طور ادامه داره . مسئله جالب تر پدره یه بچه رو سرته کرده می گه اینو می کشم خونش رو می ندازم گردن شما و سرگرد عاقل و فهیم هم می گه اگه بکشه و بندازه گردن شما اونوقت باید کلی دردسر بکشین که ثابت کنین شما نبودین. و ا ی ی ی ی  از دست اینا . یارو می گرده 2 تا شاهد گیر می یاره که قتل نکرده و با همون دو تا شاهد از قتلی که انجام داده تبرئه می شه اون وقت ما جلو این همه آدم جلو چشم نیرو انتظامی که طرف خودش تهدید می کنه ما باید بترسیم که خون گردن ما نیافته؟ آخه جناب سرگرد مگه شما بوقین یا علفین؟ خلاصه اینکه بعد اینهمه بحث و داد و فریاد و شنیدن فحاشی های اونا بالاخره از ناچاری قرار شد جمعه خالی کنن و الان که من دارم متن رو می نویسم یک شنبه است و هیچ اتفاقی نیافتاده منتظریم برای دوشنبه برویم پیش قاضی اجرای احکام تا ببینیم دستور شکستن قفل می گیریم البته قدر مسلم بعد کلی آمد و رفت و ادا اطوارهای قضات بعد تازه دوباره ادا اطوار نیروی انتظامی شروع می شه .

می گویند کسی گذری به جهنم کرد و دید جهنم دو قسمت است و یک قسمت آتش گذاشته اند هر یک ساعت یک بار یک عده آدم  گناهکاررا در آن می اندازند و باز در می آورند . در قسمت دیگری یک عده آدم بودند که می زدند و می رقصیدند و بازی و تفریح می کردند . از فرشته عذاب سوال کرد که اینجا هر دو مگر جهنم نیست؟ فرشته عذاب پاسخ داد که بله هر دو جهنم است اما این قسمت که در حال تفریح و پایکوبی اند جهنم ایرانی هاست و آن قسمت دیگر جهنم غیر ایرانی هاست. بعد بیننده متعجب شد و پرسید خیلی از ایرانیها که جرمشان از خارجیها سنگین تر است چون آنها نا مسلمان بودند و گناه می کردند و اینها مثلآ مسلمان بودند و بعضی حتی از مسلمانی هم ادعای بیشتری داشتند پس چرا اینها را مجازات نمی کنید؟ فرشته عذاب گفت :جرم ایرانی ها سنگین تر است و حکم آنها ریختن مداوم سرب داغ در گلویشان بوده اما چون مربوط به ایرانی هاست یک روز سرب هست و آتش نیست که داغش کنند ، یک روز آتش هست و سرب نیست و روز دیگیر هر دو هست و مسئولی برای اجرای حکمشان نیست .
و البته این اشارتی طنز بر جهنم موجود ایرانی ها در همین دنیاست .

این وضعیت مستندی که شرح داده شد وضعیت چندش آور قانون و قضا از صدور احکام تا اجرای احکام در ایران ماست . چرا مسئولین فکری به حال این جهنم ایرانی نمی کنند؟؟!! اینهمه رفت و آمد ، اینهمه فرسایش جسم و روح ، اینهمه انتشار بذر کینه و ناامیدی و خشم از وضعیت نابسامان نظام، این همه اتلاف وقت و انرژی و فکر و عمر برای چه؟ آیا نمی شد به جای نوشتن حکم تخلیه ظرف یک هفته مثلآ بنویسند دو هفته یا سه یا اصلآ یک ماه ، اما بعد از یک ماه بدون رفت و آمد و ... حکم اجرا می شد ؟ نیروی انتظامی خودش وظیفه اش را اجرا می کرد و نیازی به حضور ما نمی شد تا درگیری هم پیش نیاید؟ آیا مسئولین مملکتی قوای مختلف و غیره باید فقط نگران اتلاف انرژی باشند و نگران شیر اضافی بسته و لامپ اضافی خاموش؟ آیا اتلاف عمر و فکر و روح شهروندان ارزشش از یک لامپ کمتر است؟ ناامیدی یک شهروند از نظامش چند تومان ارزش دارد؟ شاید ارزشش برای آقایان ریالی است و به تومان نمی رسد؟آسیب های اجتماعی ناشی از آزردگی های روحی این بی قانونی ها را چند قیمت می زنید؟ ارزشش از گوجه فرنگی کمتر است ؟ چون برای گوجه فرنگی همه هم صدا وامصیبتا سر می دادید. مبلغ فرار یا رکود سرمایه ها بابت عدم اعتماد به قانون را حساب کرده اید یا علت فرار سرمایه را فقط اعلام اسامی دانه درشت ها می دانید؟ اصلآ از کلان نگری صرف نظر می کنیم و در همان حد گوجه فرنگی بررسی کنیم . آیا مقدار مصرف بنزین را در این آمد و شد ها محاسبه کرده اید؟ تا کی می خواهید سرتان را در برف کنید و بگویید همه چیز عالی است یا ژست منصفانه بگیرید و بگویید : البته ما نمی گوییم همه چیز خوب است و همه جا قانون رعایت می شود در مواردی هم نقص هست !!! . نخیر اگر منصفانه می خواهید بگویید، بگویید در مواردی هم قانون رعایت می شود. حضرات به خود آیید که فردا دیر است.



سروش ::: یکشنبه 87/3/26::: ساعت 3:1 صبح
نظرات دیگران: نظر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


لینک های برتر

به زودی ایران به سومین قدرت جهان تبدیل می شود [186]
معاویه هنوز زنده است و بت گر باقی است [114]
ایرادات نگارشی بچگانه خانم پروفسور زهرا رهنورد [129]
عروسی پسر احمدی نژاد و پسر عسگر اولادی [921]
نرخ های واقعی با ارزشتر از ملی شدن نفت -خیلی مهم [40]
عذر بدتر از گناه دکتر عباسی و سخنی با ایشان [161]
سرانجام پرونده مهدی و فائزه هاشمی تشکیل شد [174]
رهبری جلوی ریاست جمهوری مادام العمر را گرفت - مهم [296]
ما پدر در پدر ساندیس خوریم - عکس [322]
انتقادات فرمانه شجاع از جاسبی ، در حضور جاسبی [143]
کلیپ و آهنگ زیبای فتنه سبز [204]
یاران را چه غریبانه - کشتند در این خانه / حتمآ بخوانید [137]
مترادف های سیاسی - حتمآ بخونید [171]
مهندسی افکار عمومی - دکتر عباسی - مهم مهم [255]
بگو کدام خیابان سرزمین‌مان رفتگر ندارد - کافه پیانو [127]
[آرشیو(187)]

 

 

لینک دوستان


وبلاگ های من
ناگفته ها




لینکهای مورد نیاز

اخبار نت گشت



آرشیو سیما



آدرسهای اینترنتی



روزنامه ها



موسیقی سنتی و پاپ



جوک



آب و هوا



آثار پارسی گویان



یانی



کارت تبریک



گردشگری ایران



گالری تصاویر



>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 23
کل بازدید :354023

بهترین نمایش 600*800

پارسی بلاگ

صفحه نخست

پست الکترونیک

وضعیت من در یاهو

برای اینکه این صفحه را ،صفحه خانگی خود کنید کلیک کنید


مطالب پیشین


لغت نامه فارسی

پیوند روزانه هزاره سوم