سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقام معظم رهبری، سال 1381 خطاب به جنبش دانشجویی: مسابقه رفاه میان مسئولان، بی‌اعتنایی به گسترش شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامه‌ریزان، ثروت‌های سربرآورده در دستانی که تا چندی پیش تهی بودند، هزینه کردن اموال عمومی و اقدام‌های بدون اولویت، و به طریق اولی در کارهای صرفاً تشریفاتی، میدان دادن به عناصری که زرنگی و پررویی آنان همه گلوگاه‌های اقتصادی را به روی آنان می‌گشاید، و خلاصه پدیده بسیار خطرناک انبوه شدن ثروت در دست کسانی که آمادگی دارند آن را هزینه کسب قدرت سیاسی کنند، و البته با تکیه بر آن قدرت سیاسی اضعاف آن‌چه را هزینه کرده‌اند گرد می‌آورند
آیا قرآن باید خطای وابستگان پیامبران را پنهان می ساخت؟!! - ناگفته ها

بی‌آبرو کردن متخلفِ منسوب به حکومت

عبدالله شهبازی در وبگاه شخصی اش در تازه ترین نگاشته اش آورده :

بری مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

سه نمونه از سیره حکومت‌گری را در تاریخ اسلام ذکر می‌کنم؛ از سه «حاکم» با سه شخصیت به‌کلی متفاوت. اوّلی، از منظر ما شیعیان، امام معصوم است و دومی سلطانی است جائر و فاسق و بیگانه با اهل بیت (ع)؛ سومی نومسلمانی است مغول که تا دیروز شمنی‌مذهب و بت‎پرست بود.

1- نمونه نخست، برخورد امیرالمؤمنین علی (ع) است به یکی از کارگزارانش، ابن هرمه مسئول امور مالی بازار اهواز، که به دلیل تخلفی امیر مؤمنان از والی اهواز خواست بی‌درنگ او را برکنار، زندانی و بی‌آبرو کند.

هنگامی که نامه مرا خواندی، ابن‌هرمه را... برکنار کرده و به مردم معرفی کن!‌ به زندانش افکن! آبرویش را بریز! به همه بخش‌های تابع اهواز بنویس که من چنین عقوبتی برای او معین کرده‌ام. مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی که نزد خدا خوار می‌شوی و من به زشت‌ترین صورت ممکن تو را از کار برکنار می‌کنم و خدا آن روز را نیاورد... شب‌ها زندانیان را برای هواخوری به فضای باز بیاور جز ابن‌هرمه...» (دعائم الاسلام، جلد 2، ص532 ).

ابن‌هرمه چه کرده است که امیرالمؤمنین(ع) به رفاعه، حاکم اهواز، چنین فرمان می‌دهد که او بی درنگ باید «بی‌آبرو» شود؟ همان مولای متقیان که حرمت آبروی مسلمان را بالاتر از حرمت کعبه می‌داند چنان بر بی‌آبرو شدن یک مجرم حکومتی اصرار دارد که حتی فرماندار اهواز را که مسئول اجرای حکم است «تهدید» می‌کند که اگر او را بی‌آبرو نکنی «من به زشت‌ترین صورت ممکن تو را از کار برکنار می‌کنم». او نه یاغی است و نه جانی، یعنی نه بر ضد حکومت قیام کرده و نه جنایتی مرتکب شده است. او مسئول نظارت مالی بر بازار اهواز بوده که مرتکب تخلف مالی شده است. (محمد مطهری، «آبرویش را بریز و او را به مردم معرفی کن»، 16 خرداد 1387- تابناک)

2- دوّمین نمونه از سلطان محمود غزنوی است؛ حکمرانی که قطعاً برای ما «الگوی حکومت‌گری خوب» به‌شمار نمی‌رود. ادعای «حکومت اسلامی»، به مفهومی که ما می‌شناسیم، نیز ندارد. معهذا، هنوز در دوران غزنویان (سده‌های چهارم و پنجم هجری) «اسلام» چنان ریشه‌دار است که حتی سلطان نیز مجبور به تمکین در برابر «حکم شرع» است حتی اگر به تعزیر سپهسالار و یار مجالس شبانه شراب‌خواری‌اش بینجامد.
علی نوشتگین، سپهسالار محمود غزنوی، شبی با سلطان تا سحرگاه به شرابخواری پرداخت و آنگاه "رخصت خواست که به خانه خویش رود." محمود گفت:
صواب نیست روز روشن، بدین حال، چنین مست بروی. هم اینجا، اندر حجره‏ای، بیاسای تا نماز دیگر. آنگاه به هشیاری برو. که اگر بدین حال تو را محتسب اندر بازار بیند، بگیرد و حد زند؛ و آبروی تو ریخته شود؛ و دل من رنجور گردد؛ و هیچ نتوانم گفتن.

علی نوشتگین اندرز سلطان نشنفت زیرا "سپهسالار پنجاه هزار سوار بود... در وهم او نگذشت که محتسب این معنی در دل یارد اندیشیدن. نستوهی و ستیهندگی کرد که البته بروم." و محمود به او رخصت رفتن داد. علی نوشتگین با "بوشی عظیم از خیل و غلامان و چاکران" راهی خانه خود شد. از قضا در میانه بازار محتسب، "با صد مرد سوار و پیاده"، به او رسید.

چون علی نوشتگین را چنین مست بدید، بفرمود تا از اسپش فرو کشیدند و خود از اسپ فرود آمد، و بفرمود تا یکی بر سرش نشست و یکی بر پای او. و به‌دست خویش چهل چوب بزدش بی ‏محابا، چنانکه زمین را به دندان می‏گرفت و حاشیت و لشکرش می‏نگریستند. هیچ کس زهره آن نداشت که زبان بجنباند... روز دیگر، چون علی نوشتگین به خدمت رفت، سلطان گفت: "چون رستی از محتسب؟" علی نوشتگین پشت برهنه کرد و به محمود نمود شاخ شاخ گشته. و محمود بخندید و گفت: "توبه کن تا هرگز مست از خانه بیرون نروی." (خواجه نظام‌الملک طوسی، سیاست نامه، به‌کوشش دکتر جعفر شعار، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم، 1364، صص 52-53)

3- سوّمین نمونه، برخورد امیر چوپان مغول به اتهام دروغین فساد مالی منتسب به پسرش است که حکمران روم (ترکیه امروز) بود. امیر چوپان مغولی شمنی مذهب بود که به تازگی به اسلام تشرف و گمشده خود را در اسلام یافته، ادعای «حکومت اسلامی» و زهد و عرفان و سلوک ندارد؛ دولتمرد مقتدر و وزیر اعظم سلطان ابوسعید بهادر خان، ایلخان مغول، است و از بسط ید کافی برای چپاول مال و حتی ناموس و جان مردم برخوردار.

و چوپان مردی به غایت عادل بودی و کار به طریق شرع راندی و هرگز شراب نخوردی و یک رکعت نماز از او فوت نشدی و صدقات بسیار کردی و بسیار عمارات مشهور خیرات مشکور کرده و در بطن مکه کهریزی تمام ساخته که امروز در مکه آب روان هست. و تا غایتی منصف بود که پسرش در روم می‌بود، نسبت آن بر وی کردند که در سکه تصرفی نموده و آن از معظمات گناه بود. بوسعید با وی این معنی بگفت. چوپان به نفس خود عازم روم شد و پسر را گردن بسته پیش تخت آورد و گفت هر چه خواهی از سیاست با وی به جای آر. (محمد بن علی شبانکاره‌ای، مجمع‌الانساب، به تصحیح میرهاشم محدث، تهران: امیرکبیر، چاپ اول، 1363، ص 285)

4- این یادداشت را با گزیده‌ای از همان مقاله آقای محمد مطهری، فرزند استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری- که بخش مهمی از شناخت خویش از اسلام راستین را مدیون آثار اویم، به پایان می‌برم:

شاید برخی نکته اساسی این فرمان امیرالمؤمنین را در جنبه ایجابی آن یعنی قاطعیتی ببینند که آن حضرت در بی‌آبرو کردن متخلف منسوب به حکومت به خرج داده است، به‌ویژه این‌که حضرت با پائین دانستن «آستانه جرم» منتظر نماند تا ابن‌هرمه نصف زمین‌های اهواز را چپاول کند و بعد عکس‌العمل نشان دهد. اما آنچه لااقل به همین اندازه مهم است و برای وضع اطلاع‌رسانی امروز کشور ما بسیار درس آموز، جنبه سلبی این حکم است، یعنی این‌که چرا حضرت برای مجازات وی دستور «محرمانه» صادر نکرد و چنین بر بی‌آبرو کردن وی تأکید ورزید؟

لااقل سه دلیل به ظاهر موجه برای صرف نظر کردن از «معرفی» ابن‌هرمه متخلف وجود داشت:

1. خطا را ابن‌هرمه کرده است نه خانواده او. اگر آبروی ابن‌هرمه ریخته شود خانواده اش چگونه در میان مردم سربلند کنند؟ چرا پدر و مادر و زن و فرزند کودک یا نوجوانش باید تاوان تخلف او را بدهند؟

2. اگر ابن‌هرمه معرفی شود برای همیشه بی آبرو شده و دیگر شانس بازگشت به جامعه از وی گرفته می‌شود...

3. امروز مارقین و ناکثین و قاسطین هر روز در پی توطئه علیه حکومت هستند. اگر ابن‌هرمه، که کارگزار حکومت اسلامی است، به عنوان متخلف معرفی شود دشمنان و منتقدین بهترین بهانه برای سوء‌استفاده و تبلیغ علیه حکومت را به چنگ می‌آورند. خواهند گفت: "ببینید علی هم عده‌ای متخلف را به دور خود جمع کرده است". ابن‌هرمه نباید معرفی شود زیرا خوراک تبلیغاتی برای دشمن فراهم شده و مردم به حکومت اسلامی بدبین می‌شوند و در نتیجه به تعبیر امروز، نظام «تضعیف» می‌شود. متخلف را باید تنبیه کرد ولی برای جلوگیری از سوء استفاده دشمن باید این کار را با یک دستور محرمانه انجام داد...

دلیل سوّم، که «برای حفظ آبروی نظام و جلوگیری از تضعیف آن متخلفان حکومتی نباید معرفی شوند»، بیت‌الغزلی است که سال‌ها در کشور ما تکرار شده است. این دلیل... بسیاری از دوستداران انقلاب را نسبت به انقلاب بی‌تفاوت و برخی بی‌تفاوتان را ضدانقلاب کرده و بهترین ابزار تبلیغ علیه مسئولان را برای ضدانقلاب فراهم آورده است...

معلوم نیست این اصل از کدام ناکجاآباد آمده است که به صرف آگاهی مردم نسبت به تخلف یک فرد منتسب به یک مجموعه مردم به کل آن مجموعه بدبین شده و یا آن مجموعه تضعیف می‌شود؟ قرآن در آیه تطهیر، اهل بیت پیامبر (ص) را معصوم معرفی می‌کند. اما همین قرآن با صراحت از ضلالت و شقاوت کسانی از اهل بیت حضرت نوح (ع) و حضرت لوط (ع)، این دو پیامبر بزرگ، یاد می‌کند. آیا قرآن باید خطای وابستگان خانوادگی نوح و لوط را پنهان می‌ساخت تا مردم به خاندان پیامبران و از جمله خاندان پیامبر اسلام بدبین نشوند؟! آیا چون همسر امام حسن (ع) قاتل از آب درآمده است، شیعیان به همه همسران ائمه اطهار (ع) بدبین شده‌اند؟...

مگر نظام اسلامی با دادن حکم مسؤولیت به یک فرد، پیشاپیش عدم ارتکاب تخلف توسط او را تضمین کرده و اعلام کرده بود که تا پای جان برای اثبات عصمت آن فرد متخلف ایستاده است که رسیدگی علنی به تخلف او «لطمه به آبروی نظام» تلقی شود؟ وقتی نه تنها ابن‌هرمه که «منصوب با واسطه» قطب العارفین علی (ع) است، بلکه «منصوب مستقیم» امیرالمؤمنین(ع) یعنی عثمان بن حنیف، والی بصره، هم تخلف می‌کند، چرا مردم ما با آگاهی از تخلف یک فرد منتسب به جمهوری اسلامی به کل نظام بدبین شوند؟...

جامعه مورد نظر پیامبر(ص)، که بارها بر آن تأکید کرد، جامعه‌ای بود که در آن ضعیف بتواند «بدون لکنت» (غیر متتعتع) حقش را از قوی بگیرد ( لن تقدس امة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع). پس صرف این‌که «ضعیف» بتواند حقش را از «قوی» بگیرد کافی نیست، بلکه باید بدون نگرانی و به آسانی حق خود را بگیرد. متأسفانه این اصل‌های عجیب و غریب درباره آبروی نظام و تضعیف نظام کار را به جایی رسانده که گاهی «قوی» هم نمی‌تواند از «قوی» حق را بگیرد. قوه قضائیه با این همه قدرت و تشکیلات، هنوز پس از سال‌ها، توفیق نیافته است که حتی یک آقازاده یا مفسد اقتصادی دارای نفوذ سیاسی و یا یک مقام سیاسی، قضایی یا انتظامی متخلف را «محکوم و معرفی» کند... این نوع سیاست اطلاع رسانی، و در واقع لاپوشانی تخلفات متخلفین اعم از روحانی و غیر روحانی، کار را به جایی رسانده است که عده‌ای از جوانان امروز به همه روحانیان از صدر تا ذیل و حتی درگذشتگان‌شان مثل شهید مطهری و علامه طباطبایی هم بدبین شده‌اند... مرجع



سروش ::: دوشنبه 87/4/17::: ساعت 6:49 عصر
نظرات دیگران: نظر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


لینک های برتر

به زودی ایران به سومین قدرت جهان تبدیل می شود [186]
معاویه هنوز زنده است و بت گر باقی است [114]
ایرادات نگارشی بچگانه خانم پروفسور زهرا رهنورد [129]
عروسی پسر احمدی نژاد و پسر عسگر اولادی [921]
نرخ های واقعی با ارزشتر از ملی شدن نفت -خیلی مهم [40]
عذر بدتر از گناه دکتر عباسی و سخنی با ایشان [161]
سرانجام پرونده مهدی و فائزه هاشمی تشکیل شد [174]
رهبری جلوی ریاست جمهوری مادام العمر را گرفت - مهم [296]
ما پدر در پدر ساندیس خوریم - عکس [322]
انتقادات فرمانه شجاع از جاسبی ، در حضور جاسبی [143]
کلیپ و آهنگ زیبای فتنه سبز [204]
یاران را چه غریبانه - کشتند در این خانه / حتمآ بخوانید [137]
مترادف های سیاسی - حتمآ بخونید [171]
مهندسی افکار عمومی - دکتر عباسی - مهم مهم [255]
بگو کدام خیابان سرزمین‌مان رفتگر ندارد - کافه پیانو [127]
[آرشیو(187)]

 

 

لینک دوستان


وبلاگ های من
ناگفته ها




لینکهای مورد نیاز

اخبار نت گشت



آرشیو سیما



آدرسهای اینترنتی



روزنامه ها



موسیقی سنتی و پاپ



جوک



آب و هوا



آثار پارسی گویان



یانی



کارت تبریک



گردشگری ایران



گالری تصاویر



>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 14
کل بازدید :351856

بهترین نمایش 600*800

پارسی بلاگ

صفحه نخست

پست الکترونیک

وضعیت من در یاهو

برای اینکه این صفحه را ،صفحه خانگی خود کنید کلیک کنید


مطالب پیشین


لغت نامه فارسی

پیوند روزانه هزاره سوم