اردیبهشت امسال بود که در فلکه ی تقی آباد - اگر اشتباه نکرده باشم - سر یک میز در گوشه ی از کافه تمشک مشهد،با فرهادجعفری هم صحبت شده بودم.گفتم گفت ما به دو ساعتی کشید و فرهاد،علی رقم ناملایمت هایی که بر زندگی ای اجتماعی اش رفته بود،خوب مانده بود.پرسیده بودم که هیچ وقت خیال رفتن از کشور را دارد که مدتی وا مانده بود که چه بگوید،که سرآخر پرسید اساسا چرا باید یک چنین فکر ِ [حکماً ناصوابی] در سر ما - ایرانی ها - شکل بگیرد؟!
این اواخر یکی از دوستان - که قرار بود در جایی استخدام شود - با طومار سوالاتی از نگارنده خواست بود تا اگر فرصتی شد جواب آن را بدهم.اینکه نماز جمعه چند رکعت است یا قنوت آن در کدامین رکعت و چطور خوانده می شود؟جایگاه خطبه چیست و غسل روز جمعه ابتدا از سمت راست است یا چپ؟و کلی سوالات،از این دست و من که می دانستم مشارالیه - ان شخص - نه اهل این مناسک است و نه چنین می اندیشید و عامدا - و البته تصنعاً - می خواهد طوری بنمایاند که نیست،تماما و تعمداَ جمله ی سوالات را به غلط پاسخ گفتم و اخیر اینکه شخص منظور،در مصاحبه یا گزینش استخدام - که نه مبنای شرعی دارد و نه حسن و قبح مستقل از دین،بر آن صحه می گذارد - وقتی شندیم که اصطلاحاً رد شده است،مختصر شکری را به جا آوردم که به مثابه یک نئومسلمان ِ صدر اسلامی،توانستم جلوی این تملق و تظاهر ریامنشانه - حتی کوچک - را بگیرم!
قصه ی یکی مثل فرهاد جعفری از این غصه است،اخلاقی که نمی گذارد زباناً به امری اقرار کند یا مورد انکار قرار دهد و هرچه ایمان است گفته می شود و باقی ولاغیر... .فرهاد جعفری،اساسا،چوب عدم تظاهر در جامعه متظاهر را می خورد و برای همین اصطلاحاً مورد غضب چند گروه واقع می شود.در داخل فلیتر می شود و در خارج از خاک - به زعامت اشرف نشینان و معاندان - مورد لطایف! زبانی قرار می گیرد و او مانده در وسط این کار زار سخت و بد عهد و بی ترحم!
راست می گفت او یاد نگرفته است که عکس چیزی باشد که هست.یا به چیزی تظاهر کند که به بعضی ادم ها منزلت معنوی می دهد،از این منزلت معنوی که،خوب به شان دقیق شوی،تصنعی بودنشان پیداست و او اساسا هیچ وقت ِ خدا یک چیز واقعی را - حالا هر چه می خواد باشد - پشت یک ظاهر دروغین پنهان نکرده(کافه پیانو/ورودی کافه)
این فرصت اندک،نوشتن از درستی یا نادرستی نظرات فرهاد جعفری توانی به ادم نمی دهد و فایده هم متصور نیست.اما آنچه بیش از پیش ما را نیز مکدر می کند،واکنش جامعه متعصب و متصلب به طرح این شکل نظریات این گونه افراد است.چیزی که قریب به دو هفته ای پیش به دو شکل متفاوت رخ داد.این آواخر فیلتر وب سایت او و پیشتر نوشته های وحیدیامین پور که حمایت فرهاد جعفری از احمدی نژاد،خاطر مبارک آقای مجری ِ حکومت را همیشه مکدر می کرده و اینجا تنها خدا می دانست که این متن و این خط چرکین،لامصب! چقدر بدهضم بود برای من و چه تحلیلی خوابیده بود پشت آن![هم فلیتر و هم آن نوشته]
حسب به ظاهر شاید،فرهادجعفری در قیاسی مع الفارق با وحید یامین پور نمره کمتری از "ولایت پذیری" بگیرد و یا حتی مشروط شود.لازم نیست وقعی گذاشت که آنچه ما را به تحلیل وا می داد نه این ظاهر تصنعی ست که به قول فرهاد جعفری وقتی خوب به شان دقیق شوی،تصنعی بودنشان پیداست.بلکه این است که احدی مثل وحید یامین پور ِ نوعی نه فهمی از حکومت اسلامی - در ظریفت صدراسلامی اش - دارد و نه دَرکی از شمه ای از ان در حکومت حال فعلی و میان این دو،او نه تحمل و صعه صدر علی را می فهمد و نه معنای جذب حداکثری و دفع حداقلی سید علی را.
چون اینجا روزی برای شخصی حسین علی،تیتر می زند و روزی دیگر بعد پیام مقام معظم رهبری برای همان شخص می نویسند آیت الله.روزی احدی را تکفیر می کنند و می مالند به سیا یا موساد و خلاصه کاری می کند که حضورش در جایی حرام حال عده ای شود و روزی دیگر وقتی،مواضع معظم له،راجع مشارالیه روشن می شود،همان عده می گویند همانقدر که با همان شخص ِ مذبوح مشکل داریم،چیزی شبیه به این مضمون که با دامن زدن به "همان مسئله " مشکل داریم.یک روز شناسنامه احدی از افراد داخل نظام را عکسنوشت می کند که فی المثل نام خانودگی او،این چیزی نیست که معروف و مصطلح هست و روز بعد وقتی در دیداری - و باز بنا به ظاهر - حاضر می شود،خوانده می شود با همان نام ِ مصطلح و همین عده نمره می دهند به ظاهر و به همینی که رفت و نمایش این سردگمی،متفاوت اندیشی و چه بسا متضا اندیشی را نصیب معلمان این جبهه می کند و عمل زدگی را عاید شاگردانی که زباناً اقرار ندارند.زبان را نصیب معلمان کرده و ایمان را نصیب شاگردان!
اینجا جامعه کاری ندارد که فرهادجعفری در این چند سال قبل از نوشتن هر گونه مواضعی،وضویی می سازد و قران می گشاید و او اگر می خواهد بماند باید اقرار کند[کاری نکرد و نخواهد]
پی نوشت:
1.این خواب چند روزه تان آرام نیست.قطار سوم تیر به ایستگاه نود و در حال نزدیک شدن است.الیگارشی باید بداند که ایستگاه بعدی در انتظارش هست!خون ناشی از ذبح رسانه ای ضامن صلابت و محرک این قطار است و جز تسریع در گذار،کاری نمی کند.خواب ِ آرامت،کابوس باد!
2.فرهاد جعفری:باید به آندسته از خوانندگان «سبز دینی» متذکر شوم که: فیلترشدن گفتمگفت؛ کمترین تاثیری در مواضع و تحلیلهای من نسبت به مسائل جاری کشورمان ندارد.
3.رَبنا اَفرغ عَلَینا صَبراً
4.رمضان مبارک بدون ربنای شجریان حقیقتاَ چسبید.امروز وقتی مقام ولایت در خطبه اول،از توشه و اندوخته گفت حالی دگر شدم.هیچ رمضانی از این پر بار نمی توانست برای من باشد و تا کنون به این سبک بالی که الان هستم،نبودم.خدا می داند و فقط خدا می ماند
الیگارشی،خواب ِ آرامت،کابوس باد!
مناظره خواندنی فرهاد جعفری و وحید یامین پور
مجوز پخش پس از مرگ
چند سوال در مورد شهرام امیری
[عناوین آرشیوشده]