خبر فوت آقای محمد نوری بسیار تاسف برانگیز بود و تاسف برانگیزتر اینکه بالاخره پس از مرگ ایشان مجوز پخش قسمتهایی از کنسرت ایشان صادر شد . ابتدا به کمی در مورد استاد نوری بگویم و بعد هم در مورد معضل 30 ساله ایران ما در مورد کنسرت ها.
محمد نوری را از کودکی با جان مریمش دوست داشتم و شاید هنر بزرگ نوری همواره تلفیق بوده تلفیق موسیقی کلاسیک و سنتی، تلفیق تحریر و فریاد اپرایی ، تلفیق موسیقی آرامبخش و هیجانی و تلفیق سادگی و ورزیدی و استادی صدا و آواز.
جان مریم در نگاه اول شبیه ریتم آهنگهای کودکانه ای که با بلز نواخته می شود را دارد و آهنگی سهل و کودکانه به نظر می رسد که همه توانیی خواندن آنرا دارند این ریتم و آهنگ چنان اوج می گیرد که در - کاشکی خواب می دیدم - فقط صدای اپرایی نوری توان ادای درست و صحیح آنرا دارد . و البته نوری همه اجراهایش همینطور است البته خود نوری می گفت من طوری می خوانم که جوانها و همه در کوه و ... بتوانند با هم زمزمه کنند و شاد باشند اما شاید منظور نوری همان ابتدای آهنگها و تم بم تا متوسط موسیقی اش را بوده چون موسیقی نوری از ابتدای شروع کم کم چنان اوج می گیرد که صداهایی که بخواهند روی همان ریتم و تم به ترتیب بالا روند چاره ای جز خروسی شدن صدایشان ندارند . شاید نوری در سروده ها و اجراهایش می خواست که تواناییهایش را به رخ بکشد که از - ما برای بوییدن گل می گفت و لالالا لالالا که همه همراهی کنند و ایران آخرش را چنان پر ابهت و صلابت ادا می کرد که جز خودش توانش را نداشت و شاید هم نوری چنان صدایش وسیع بود که اینها حد کمی از ابهت و صلابت صدایش بود که این ایران گفت و کاش می خوابیدم جان مریم ، کاملآ و تمام صدایش نبوده تا همه بتوانند بخوانند و همراهی کنند که نمی دانست نمی توانند .
تصویر سازی صدای مویسقی نوری کم نظیر بود در سبزی صد چمن گفتن نرمش و طراوت موج می زد و وقتی در شعرش دشمن و ایران مقابل هم قرار می گرفت دشمن را چنان خار می کرد و ایران را چنان اوج می برد که گویی صحنه فیلمی طولانی از رشادت ها و عظمت ایران را برایمان ساخته و پرداخته و القا می کند . بیاد بیاورید مصرع - دور از دامان سبزت دست دگران ، بد گهران - را ، تا جایی که از دامان سبزت که مربوط به وطن است می گوید صدا اوج می گیرد و هنگامی که از دگران می گوید صدا یک دفعه فرو می نشید و هنگام ادای بد گهران بیشتر به زمزمه شبیه می شود و این یعنی هنر نوری که از صد فیلم و شعار و اعلامیه واضح تر خاری دشمن را در رگ روحمان می نشاند و دریغ و درد و هزار افسوس که ما معلوم نیست به کدامین دلیل شرعی یا عرفی همواره باید محروم باشیم از دیدن نمایش زیبای نوری و نوری ها ؟که تکلیف ما با موسیقی روشن نیست که هرگاه نوری و نوری ها پخش می شد و می شود باید پس زمینه گل و بلبل را ببینیم و نه خود نوری و نوری ها را که باغ گلی هستند که هنرمندانه هزاران شعار وحدت ملی و همبستگی ملی را در رگ و روح هموطنان با همنوایی صدا و موسیقی و ارکستر به شعوری مانا تبدیل می کنند. نمی دانم به کدامین حکم نشان دادن کنسرت های نوری و ساز و آواز همراه ارکستر نوری غیر مجاز یا حرام بود و هست و نمی دانم کسانی که نشان دادن کنسرت و ساز را در رسانه ملی غیر مجاز می دانند آیا در مقابل هجرت از نوری به اندی عوام پاسخگو خواهند بود؟؟ آیا نمی دانند کسی که در رسانه ملی روحش شادی نوایی سالم نگیرد به شادی غریزی رسانه غیر ملی پناه می برد؟؟ آیا نمی دانند اگر مردمان میهنمان هماهنگی هنرمندانه و روح نواز انگشتان پیانیست و کلاویه ، ویولون و آرشه و ... و صدا و نمایش بی بدیل نوری و نوری ها را در صحنه نبینند به تماشای هماهنگی حرکات دامن و انحنای پا و سر و سینه رقصنده های عریان و بی هنر رسانه فراگیر غیرملی روی می آورند ؟؟ رسانه ملی و همه تصمیم گیران نمی دانند وقتی حکم مجوز عدم نمایش کنسرت را در رسانه ملی دادی در واقع مجوز نمایش شو را در رسانه غیر ملی صادر کرده ای .
پس از فوت خواننده میهن پرست ما محمد نوری در برنامه دو قدم مانده به صبح قسمت هایی از اجرای کنسرت های نوری در تلویزیون پخش شد ، آیا نمی شد قبلآ این مجوز صادر می شد و در برنامه های اعیاد به جای دعوت از 4 هنرپیشه و سوالات خنده دار که چه می پوشی و چه می خوری و ... یا حتی دعوت از خواننده برای لب خوانی ، یکی از همین کنسرت های باشکوه پخش می شد؟ نوری ، ناظری ، سالار عقیلی و ده ها خواننده مسلط و ایراندوست ما سرمایه های ما هستند به بهانه و دلایل خنده دار آنها را از دست ندهید .
الیگارشی،خواب ِ آرامت،کابوس باد!
مناظره خواندنی فرهاد جعفری و وحید یامین پور
مجوز پخش پس از مرگ
چند سوال در مورد شهرام امیری
[عناوین آرشیوشده]