با سلام. دوست عزيزم سروش، اگه يادت باشه من سابقاً در مورد آمريکا و ... مي نوشتم و بنا بر آن هم داشتم که از مسائل سياسي داخلي و خارجي هم بنويسم، اما از تو چه پنهون کار اين آشفته سرا از گفتن و نوشتن و نقد کردن - خيلي وقته - گذشته. من که نااميد شدم. کجا پيدا مي کني مشکلي که حل شده باشه؟ گوش بدهکار کو؟ هر روز داره به عد? افراد دور سفره اضافه ميشه و حرف من و شما هم که هيچ، حرف خيلي بالاتر از ماها و دست اندر کارتر از ماها هم به ناکجاآباد ميرسه، اين همه روزنامه، عد? معدودي از برنامه هاي خبري، وبلاگها، گروههاي مختلف و و و . سياست، اقتصاد، اجتماع،... . بلبشوريه که نگو و نپرس. ****** من يه نظري دارم، سعي کن يه راهکاري پيدا کني، نميدونم، مثلاً مشکل رو که نوشتي بعدش راه حلش رو بنويس، از بقيه بخواه راه حلشونو بيان بگن، بالاخره بايد يه راهي باشه، جلو آدم پررو رو ميشه گرفت، اينا ديگه گستاخ شدن، عادت کردن، ........ . ابن سينا يه نظريه داره؛ ميگه هرگاه نتوان شخصي را فهماند، آخرين راه توسل به کتک است، ميگه آنقدر بزنيدشان تا بفهمند، به يقين يه حکمتي تو اين حرف هست... . نميخوام روده درازي کنم، اما معلوليت ديگه سر به فلک ميزنه، تنها راهش ريشه کن کردن علت ها و عاملين هست. آخر آخرش: اعدام فقط مال ريزه ميزه ها که نيست، بلکه بايد گنده ها رو اعدام کرد. قدما گفتن "واي به روزي که بگندد نمک" اما نگفتن اون روز چه بايد کرد. الان روزيه که بايد نمک گنديده رو يه کاريش کرد. ضعفها همه شناسايي شده هستن و نيازي به بررسي نيست. فعلاً من بسمه. ... به خاطر قلم آشفته هم معذرت! راستي به منم سر بزن. ما از جرگ? سياسيون نيستم داداش.