(ببينين اگر دوستان ديگري مثلآ حزب اللهي ها يا كساني كه به يك سري چيزهايي اعتقاد دارند اين انتقادات رو بكنند حق دارند اما شما سبز لجني ها ديگه چرا؟شما كه فقط مونده بود وزرا و سران اسرائيل هم بيان تو خيابونا فرياد بزنن راي من كو؟ اگه مشايي گفته با مردم اسرائيل مشكلي نداريم شما ها كه نه با مردمش مشكل دارين نه با سرانش و نه با رژيمش.تو اين آشوبها هم كه شده بود كشور دوست و برادر ديگه.عجيبه !! واقعآ شماها همه رو مثل خودتون فرض كردين؟ شماها هم دم از تفكرات حضرت امام مي زنين ؟؟؟ ) سلام عليكم. در ادامه ي بحث شما و بحث آقاي سعد ، من هم عرضي دارم كه مربوط به اين بخش از گفته هاي شماست. اما پيش از اون ؛ ميخوام بدونم چرا شما موقع بحث و حتي سوال كردن، انقدر آدم رو ياد آقاي احمدي نژاد ميندازيد؟ چرا انقدر با كنايه حرف ميزنيد؟ چرا بحث رو به جايي ميكشونيد كه آدم كم كم عنان از كف بده و بخواد در مقابل جبهه گيري و لحن پر از كنايه ي شما، رو به پرخاش بياره...؟ البته دعا ميكنم همچنان كه ميرحسين موسوي رو مرد اخلاق يافتيم، ما هم شبيه او باشيم در بحث. (دلگير نشيد! اين رو من هم من باب تلافي ، با كنايه عرض كردم)
اما جدا از اين حرفها. من عرضي دارم كه همون طور كه گفتم مربوط به اين بخش از فرمايشات شماست كه من داخل پرانتز يادآوريشون كردم. جواب سوال شما رو كه در اون فرمايشات هست، من اينطور ميدم كه اولا اگر آمريكا و بدتر از اون! اسرائيل جايي از كسي يا تفكري حمايت كنه، آيا حتما به اين معني هم هست كه اون شخص يا اون تفكر با مثلا آمريكا و اسرائيل موافقند و بحث بحثه حمايت كردن و حمايت شدنه؟ بله؟ نخير... ممكنه شما عقيده اي رو مطرح كنيد توي جمعي، و توي همون جمع انسان فاسقي باشه كه در نتيجه گيري آراء جمع، به حمايت از عقيده ي شما، چيزهايي بگه و به عبارتي حامي عقيده ي شما باشه. آيا اين به اين معنيه كه شما هم فاسق هستيد؟ يا به شكل ديگه اي، آيا معني اين اتفاق اينه كه به علت تائيد اين شخص مثلا فاسق، عقيده ي شما رد صلاحيت ميشه؟ خير...
در ثاني وقتي من ايراني كه اتفاقا به فرمان رهبري تن به حماسه ي حضور دادم! و بعد دو حالت داره يا تخلف در انتخابات شده يا نشده. اگر شده كه من به حق دارم اعتراض ميكنم ولي اگر نشده... آيا دليل ميشه كه اعتراض من و پس خواستن راي اي كه دادم، با باتوم، حمله ي شديد، تيراندازي، فضاي امنيتي ترسناك،ووو از طرف شخصيتي به نام بسيجي كه روزي توي ذهن من مرد بزرگي بود... يا مامور نيروي انتظامي كه روزي در ذهن من مايه ي امنيت من بود، هرچند هم كه اعتراض من ناحق باشه، آيا درسته كه چنين رفتاري با من بشه؟
من در اون لحظه حس ميكنم مظلوم ترم از فلسطيني اي كه يه يهودي، يه اسرائيلي به سمتش تيراندازي ميكنه.
مظلوم ترم، براي اينكه وقتي يه اسرائيلي به نمازگذاران مسجدالاقصي حمله ميكنه، زياد ناراحت نميشم در مقايسه با حمله اي كه به نمازگذاري ايراني، اونهم در نمار عبادي-سياسي! جمعه، صورت ميگيره. كه مردم اگر در جمع جمعه حرف نزنن، توي خيابونم كه نزنن، يعني كلا حرف نزنن؟ شما اين رو ميگيد؟
چطور وقتي قراره رفراندوم بشه، يا مثلا انتخابات، مردم هستن كه به نظام معني ميدن. اما وقتي حقي ضايع ميشه يا اعتراضي بيان ميشه، اين مردم خس و خاشاكن و بعد هم گفته ميشه كه اين مردم نيستن كه به نظام مشروعيت ميدن... چي شد؟ چي شد؟ پس اين كلماتي كه تا حالا باهاشون انقدر بازي هيجاني سياسي راه مينداختيد كه چه ميدونم نظام مردم سالاري! و... كجا رفتن يهو؟
نخير برادر من، من به هيچ وجه موافق آمريكا و اسرائيل نيستم. اما موافق اشتباهات جمهوري اسلامي هم نيستم. من همون حكومت اسلامي اي رو ميخوام كه آقاي خميني وعده داد... اما ما كه نديديم... شايد بخاطر اينكه زود رفت... شايد هم اينكه ما دير اومديم!... بهرحال از شما خواهش ميكنم با كلمات بازي نكنيد.
يه سري چيزها حقيقتن...
ضمنا لينك مطلب شما رو توي ياهو مسنجر براي من ارسل كردن، همون جا هم عرض كردم خدمت اون دوست عزيز كه (بركنار شدن مشايي كه مهم نيست، مهم اينه كه احمدي نژاد مشايي رو از اول انتخاب كرد. اينه كه مهمه)
زنده باشين