• وبلاگ : ناگفته ها
  • يادداشت : بنگر تفاوت ره از كجاست تا ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + sokoote har mosalman khianatas 

    غزه مي سوزد كجاييد مناديان حقوق بشر ، خبرنگاران آزاده ، كجاييد غصه خوران و محنت كشان غم نان و غم دل ، نجف زاده كدام گوري هستي تا گزارش تهيه كني ، تا از سبيل راهپيمايان 22 بهمن بنويسي و از فاق شلوار هايشان، كجايي تا از فرياد مرگ بر احمدي نژاد چند صهيونيست گوساله پرست در نيويورك گزارش آتشين و دلنشين تهيه كني ،و از اين همه فرياد مرگ بر اسراييل خفقان مرگ گرفته باشي و ناپديد شوي ، رنج بران آيا غم نان و غم دلت فقط از غم دير رسيدن گوجه و برنج به طبل خودت است و فقط از غم نرسيدن چند روزه گوجه به مردم عزيز ايران بود كه چنين يقه دراندي و گستاخانه و پست منشانه چنين زير پوستي و روپوستي تمام كابينه را فحش مال كردي. و اين غم گرسنگي عظيم تاريخي را نمي بيني، چرا ديگر نمي نويسي؟ چرا گزارش تهيه نمي كني ، غم دلت فقط فقط به خاطر حرف مشايي بود و حالا كه يك ملت در حال محو شدن است دل انصاف فروشت درد نمي گيرد و درد كجا و دلهاي شما كجا ، كه جاي درد فقط در دل عارفان است و بس . مرآتي يقه بسته بند شلوار آويزان كرده چرا تريبون آزاد نمي گذاري ، دست بكار شو، دنيا منتظر ديدن توست برو به ميدان انقلاب و تريبون آزاد بگذار و به مردم بگو بخاطر قطع چند روزه گاز در چند استان نبايد در راهپيمايي 22 بهمن شركت كنند چون سابقه علوم ديني داري برو و به مردم گوشزد كن كه چون مردم غزه سني اند لازم نيست براي مظلوميتشان فرياد بكشيم. كدام گوشه اي پناه گرفته ايد چرا اين 20 روز سر از آخور هايتان بيرون نمي آوريد ،اما بهتر ديدن غم مردم غزه و قيافه دو رنگ و مزد بگير شما همزمان چنان خنجري به دل مي زند كه نگو و حتما حضرت باري تعالي صلاح ديدند كه دو غم يكجا در اين دل بي صاحب آواره ننشيند و خانه نكند . 20 روز تمام است كه اين صدا و سيماي بي مصرف بي خاصيت فقط به نواختن چند آهنگ عربي لبناني و فلسطيني بسنده كرده است و تمام صفحه شده است صحنه هاي تكراري همراه با موسيقي هاي هول آور و صداي جازهاي وحشت افزا. مرده اند مسئولين سازمان تا چند كار هنري زيبا بسازند و چند آهنگ ايراني كه نه زوزه بكشد از داغ و درد و خرابي و ويراني ، كه حماسه بسرايد از شكوه بلنداي ايستادگي و مقاومت .

    خوانندگان ايراني و مردان دليرش را راهي به خرابه سازمان نيست اما آيا تمام مردان سازمان اخراج شده اند و يا اينكه ار رعب رياست نخراشيده نتراشيده اش چنين لب به دندان گزيده اند و آيا ضرغامي آنقدر ترسناك است كه ما نمي دانستيم و آيا اين سكوت هول آور از ترس اوست و مگر او چه مي كند

    چرا اخبار راهپيمايي ها پخش نمي شود چرا به جاي لانگ شات از آنهمه جمعيت در شهرهاي ايران به كلوز آپ ازدماغ و لب و لوچه چند نفر زن و مرد بسنده مي شود چرا تظاهرات ساير كشور ها غير مغرضانه و كامل و همانگونه با شكوه و هيجان كه هست گذاشته نمي شود چرا روزهاي تحصن ها و گرد هماييها علي رغم درخواست هاي مكرر از تلويزيون اعلام نمي شود و يك هفته بعد از شروع تحصن خبرنگاران سازمان لطف مي كنند و قدم رنجه مي كنند به محل تحصن و حال آنكه اگر قيمت ما تحت مرغ در مملكت بالا رود با قالي سليمان به آنجا پرواز مي كنند و گزارشش را در اولين بخش خبري به عنوان خبر فوري درج مي كنند .

    شاعران از غزه آنچنان به حال مي سرايند كه گويي از لي لي دوران خردساليشان در كوچه پس كوچه ها مي نويسند ، از بيت بيت شعرشان چندشت مي آيد و مي فهمي كه براي همه چيز گفته اند غير از خدا ،